وقتی کسی شما را عاشقانه دوست میدارد شیوه بیان اسم شما در صدای او متفاوت است. و تو میدانی که نامت در لبهای او ایمن است.
عشق یعنی آن هنگامی که برای خوردن غذا با کسی بیرون میروی و بیشتر چیپس خود را به او میدهی بدون اینکه توقعی متقابل داشته باشی
عشق یعنی آن زمانی که مامان برای بابا قهوه درست میکند و برای اطمیناتن از خوبی طعمش مقداری از آن را میچشد.
عشق یعنی آن زمانیکه که مامان بهترین تکه مرغ را برای بابا میگذارد.
عشق آن چیزی است که در اوج خستگی لبخند را به لبانت می آورد.
مطلب بالا برگرفته شده از وبلاگhttp://omidezendegi.blogsky.com
سلام
مطلب بسیار زیبایی است
کاش ما هم عشق رو همانطور که کودکان به آن مینگرند میدیدم افسوس.....
مرا دلی توانمند ده آن گونه که هیچ ریایی بدان راه نیابد ودلی شکست ناپذیر تا به هیچ معصیتی نفرساید وقلبی شریف تا هیچ اندیشه پلیدی به وسوسه آن،دست نیالاید وفهمی تا تورادریابم وهمتی تادرپی تو باشم وخردی تا تورابیابم واخلاصی که سرانجام با آن تو را در آغوش کشم /سلام بر شما دوست مهربون/کلبه آسمانی دیگر پذیرای حضور گرمتون می باشد/موفق باشید
دوست گرامی با درودی گرم................................
عشق یک واژه بیش نیست..تنها یک واژه اما ژرف
که بقول خواجه...کزهرزبان که می شنوم نامکرراست.
جبران خلیل جبران می گوید:
هنگامی که عشق بشما اشارتی کرد..از پی اش بروید
هرچندراهش سخت و ناهموارباشد..........................~
ولی براستی عشق چیست؟
وهوس کدام است؟
عشق و هوس در کنار هم راه میروند..هم گامند
وگاهی بسیارشبیه هم!
باید بسیاردر شناخت عشق دقت کنیم
تا مبادا آنرا با هم رنگ و مشابه خود.........یعنی هوس اشتباه بگیریم.......!!
چراکه هوس می شکند به تلنگری ولی عشق هرگز!
سخت است و مقاوم و بدون تاریخ مصرف!
حال اگر گفتی پاک ترین و ماندگارترین عشق کدام است؟
تندرست و شادکام باشی نازنین
سلام مهربون
مدتهاست که برایت نامه ای ننوشته ام ...
خوب خودت خواستی ...
چرا آن آخری را از زیر فرش برنداشتی و نخواندی ؟
نکند دیگر تو هم از دستم خسته شده ای ؟!
روز به روز بیشتر از تو دور می شوم ... راه را گم کردم گویا ... و خودم را نیز همینطور ...
هنوز در پیچ و خم نادانسته هایم پرسه می زنم ...
نمی دانم که هستم چه هستم و چرا باید باشم و اصلا به کجا باید برسم !
روزها میگذرند ... حس میکنم به انتها نزدیکتر شدم ...
هر روز تنها تر می شوم و این تنهایی تاریک و تلخ مرا هیچکس درک نمی کند ...
خسته از این ر اه بی پایان ...
خسته و رنگ پریده از وحشت بی تو بودن ...
هنوز در گیر و دار احساسم دست و پا می زنم ... اما نه ... میدانم که هنوز سقوط نکرده ام ....
هنوز هم شب ها وقتی غرق می شوم توی خواب شاید بیایی کنارم ...
خداوندا ...
من راه حلی برای این دلتنگی مرگ آور پیدا نکرده ام ... مشکل است پیمودن مسیر وقتی مقصد را ندانی ... دستم رابگیر ... راه را بر من بنمای ... کمکم کن ........................................
در جواب سوال بالایی که دوستمون پرسیدن پاکترین عشق کدام است باید بگم عشق یه معبود یکتا زیباترین عشق است
خسته شدم از دلواپسی ها و دلشوره هایی که مدام دوشادوش
لحظه ها و دقایقم هستند، از صدای زنگدار و کلافه کننده ی کلاغ های بیکاری
که عصرهای تابستان خلوت کوچکم را برهم می زنند ! از نارفیقانی که در اوج
تنهایی و حادثه ، دستانت را بی رحمانه رها می کنند و به دست اتفاق ها شوم
می سپارند. آنقدر خسته ام که شاید تاب آن را نداشته باشم که دفتر خاطرات را
ورق و به روزهای خوش و رنگین کمانی نگاهی بیندازم.
راستی سلام..
چرا آپ نمیکنی