غربالی می خواهم از آهن
تا غربال کند غم هایم را
نه! غربالی می خواهم مقاوم تر از آهن
تا ذوب نشود در عطش هیچ آتشی
غربالی می خواهم به بزرگی سیاره ای
بزرگتر از سیاره زمین
تا غربال کند زمین را
و فرو ریزد خوره های خورنده آن را
بارانی میخواهم تا ببارد،تا بشوید
نه!!باران خواهد بردخوره ها را
و باد با همدستی باران می پراکندشان
آتشی می خواهم به بزرگی خورشید تا بسوزاند
نه می دزدد ذراتش را جو زمین و خواهد آمد به همراه باران
عجبا این هذیان های تو از چیست؟
نمی دانم فقط این را می دانم
غربالی می خواهم تا خودم را غربال کنم!!!
خامم هنوز ازین سان هان کوره ات بتابان/ وز هستی ام بسوزان هم خشک و هم تر ای عشق/ از منت تو بسیار دارم به دوش خود بار/ شمشیر خود فرود آر یکبار دیگر ای عشق..........زیبا بود به من هم سر بزن
عشق بازی به همین آسانی است
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
دو کبوتر باهم
و شب و روز طبیعت با ما
عشق بازی به همین آسانی است
سلام مهربون...
خیلی زییا بود
موفق باشی و در پناه حق