امروز یه سری به سایت خبری ایسنا زدم ، بین خبرها ، عنوانی نظرم رو جلب کرد که در زیر هم عنوان و هم خود خبر رو البته باکمی تلخیص برای شما میگذارم . بهتر است بعداز خواندن این خبر دعا کنیم که در این شب عیدی خدا هیچ پدر و مادری رو شرمنده خانواده اش نکند.الهی آمین.
متن خبر:
شبهای تنهایی و غربت نوروز برای... کاش بین میوههای داخل مغازه و صندوقهای دم در، فرقی نبود!
شب عید در راه است، بابانوروز به همهی خانهها سرک میکشد و از نو شدن و آغازهایی جدید خبر میدهد. سال نو که نزدیک میشود، خریدها و بازارها بیشتر جان میگیرند و هر کس به اندازهی وسع خود خریدی میکند و نوآرایی. اما در این میان، هستند کسانی که این نو شدن را با سختی و اضطراب پشت سر میگذارند.
در میان گزارشهای تصویری عکاسان خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در سال گذشته، بهدنبال عکسی آرشیوی برای گزارشی میگشتیم که با عکسهایی از دوست و همکار شهیدمان " حسن قریب "مواجه شدیم .در روزهای پایانی دو سال پیش، عکاسان ایسنا از نقاط مختلف شهر تهران شور و حال عید را به تصویر کشیده بودند که در این میان، عکسهای "حسن" جور دیگری سخن میگویند.
مادری که در ورودی میوهفروشی، بهسراغ صندوقهای پسماندههای ارزانقیمت رفته است، حکایت غریب و قریب قشری از جامعه است که نمیتوانند مانند دیگران، از میوههای مرغوب استفاده کنند.
او بهجای اینکه بایستد و بر زانو و کمر خستهاش فشار نیاورد، مجبور است برای خرید میوهای ارزانتر، بر زمین بنشیند تا از صندوقهایی که از ضایعات میوهها پر شدهاند، استفاده کند. نسبت به او همان حس و غیرت را میتوانیم داشته باشیم که به مادر خودمان داریم.
آن دیگر، عکس سایهی کودکی است بر شیشههای مغازهی میوهفروشی. آنهم از دردهایی کهنه سخن دارد، گرسنگی و شاید سرپناهی مطمئن! راستی برای خرید یکی، دو کیلو میوه، چندتا هزارتومانی باید بشماری؟
دستهای پینهبستهی کارگری با کیسهای حاوی چند میوه، نگاه معنادار پیرمردی به قیمتها، امید رهگذری برای یافتن مغازهای ارزانفروش، همگی از بخشی از جامعه خبر میدهند که دوست دارند عیدی خوش برای خانوادههایشان بسازند؛ اما دریغ که جیبهای خالی یاری نمیکنند.
حسن قریب دو سال پیش حکایت مردمی را گزارش کرد که متاسفانه هنوز هم هستند. راوی صادق محرومیتهای زمین به آسمانها رفت و حتما امروز به ما ندا میدهد که بگویید و بنویسید و روایت کنید، از اقشاری که فراموش شدهاند.
کاش هر یک بهاندازهی خود عید را به دیگری هدیه میکردیم! کاش بین میوههای داخل مغازه و صندوقهای دم در، فرقی نبود! کاش مادرها و پدرهایی پیدا نمیشدند که بهدنبال جنس بیکیفیت بگردند! کاش هیچوقت شاهد نگاههای حسرتخور در خیابانها نبودیم! کاش سوژههایی اینچنینی پیدا نمیشد که ما گزارش کنیم...
نوروز امسال را چه کسانی در تنهایی خواهند گذراند؟ آنهایی که از خانوادههایشان دورند یا آنان که کسی برای دید و بازدید ندارند و شاید هم آنهایی که پولی نداشتند که لباسی نو کنند، یا حتی میوه و شیرینی و آجیلی بخرند تا از مهمانان پذیرایی کنند...